آسمان ِ واژگون را ، ماه میخواهم چکار؟
با زبان لال گونم ، چاه میخواهم چکار؟
لنگ لنگان عمر طی شد در مسیری سنگلاخ
پای چون لنگ است،اسب و راه میخواهم چکار؟
شیر را هم مور خواهد خورد روزی عاقبت
روزگاری اینچنین را ، جاه میخواهم چکار؟
تاج را بر سر نهادن سر نهادن روی تاج
کیش و ماتی اینچنین را ، شاه می خواهم چکار؟
خنده ها اندوهگین تر چون گلو را می دَرَد
گریه ی خشکیده ی جانکاه میخواهم چکار؟
چون مترسک وار میرقصم به دست بادها
از کویر ِ دشت ِ سینه ، آه میخواهم چکار ؟
اکرم بهرامچی
درباره این سایت