در ره پیدا شدنم ، گم شدم
زائر میعادگه قم شدم
آمده ام در ره ِ راز و نماز
سر بدهم، دل بدهم ، سر فراز
جرعه ای از غربت کوثر به راه
سر کشم از نام رضا شامگاه
جرعه ای از کوثر نابش دهد
جام زلالی ز ربابش دهد
گلشن اسلام شکوفا ترین
فاطمه سرچشمه در آئین ِ دین
شاخه ی معصوم ِ دل فاطمه ست
قُم نفس و ، عطر ِگل ِ فاطمه ست
بارگهَش مجمع ِ راز و نیاز
درب ِ ضریحش به سجود است باز
زائر این بارگهَم چون گدا
واله و افتاده و زار و رها
زائر بانوی ولایت شدم
زمزمه خوان، محو بلاغت شدم
زائر معصومه حبیب رضاست
قم نفس ِ مشهد و عرش خداست
شیعه» به صدیقه مباهات کرد
عرش در این عرش مناجات کرد
قم ز وجودش شده گار مست
عطر بهشت است در این بادیه ست
هر که در این قبله ز معصومه گفت
گل به لبش آینه بندان شکفت
حجب و حجاب است به نامش جلی
اوست چو زهرا به یقین منجلی
اوست که معصوم دو عالم شده ست
ورد ِ لب عالم و آدم شده ست
آمده ام زائر کویش شوم
شاعر شوریده ی رویش شوم
نذر مرا کاش اجابت کند
یک نظر لطف عنایت کند
گرد حَرَم تا شده ام مبتلا
او شده درمان و شفیع و شفا
اکرم بهرامچی اگر نرگس غزل ریزد
فرصت برای حرف ها تنگ است
بهارانی به رنگ خون
ِ ,ست , ,شدم ,فاطمه , ,فاطمه سرچشمه ,در این ,سرچشمه در ,شده ست ,ِ راز
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت